طاهاطاها، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

دنیای شیرین مامان و بابا

دنياي ٣٠ روزه مامان و بابا(٢٢دي ماه)

.سلام عمر و جون و روح مامان شما رو برديم پيش دكتر نريمان و شما رو وزن كردند شكر خدا ٣٩٠٠ بوديد و من خيلي خوشحالم پسر گل مامان كمي لوس تشريف داريدو سينه ماماني رو نميخوريد من هم ناچار هستم شير رو بدوشم و با شيشه به شما بدم از دكتر نريمان خواستم شير خشك مناسب شما بهم معرفي كنند تا اگه خدا نكرده شير مامان كم اومد شما گشته نمونيد ايشون هم ببلاك و اپتاميل معرفي كردند و ما از امروز شير خشك اپتاميل به شما ميديم
28 بهمن 1391

دنياي ٤٠ روزه مامان و بابا(٣ بهمن ١٣٩١)

سلام ماه مامان امروز ٤٠ روزه شديد الهي دورتون بگردم كه يه مامان خسته داريد اخه اين روزا اوج كوليك شماست و حسابي تا صبح بيخوابيد ا مامان فريده شمارو برد حمام و اب روز ٤٠ رو به سر شما ريخت و من بنا به گفته همه منتظرم بعد از ٤٠ روزگي خواب شما و دل درد هاي شما بهتر بشه ماماني كلي غصه ميخوره وقتي ميبينه كه شما از شدت دل درد به خودتون ميپيچيد و ما هيچ كاري نميتونيم بكنيم از صبح تا شب رو پا ها و بغل من هستيد و از شب تا صبح تو بغل بابايي اميد وارم اين روزا زود تر تموم بشه
3 بهمن 1391

دنياي ٢٠ روزه مامان و بابا(چهارشنبه ١٣ دي)

سلام هستي مامان از لحظه اي كه وارد زندگي ما شديد انگار سالها بوده كه همه اماده ايم و اين يعني كمبود حضور شما تو زندگي ١٠ ساله من و بابايي. الهي مامان دورتون بگرده كه روز به روز بزرگتر ميشيد. ٢٧٥٠ ٢٩٥٠ ٣١٠٠ و .......... اقا طاهاي من اين روزها نگاه هاي معني دار ميكنيد و با چشماي ماهتون خطوط رو دنبال ميكنيد وقتي باشما حرف ميزنيم اروم گوش ميكنيد و الان ديگه بو و صداي منو ميشناسيد يه كم شب ها بد خلقی ميكنيد و بيداريد و صبح ها ساعت ٧ ميريد خونه مامان فريده تا من كمي بخوابم مامان فريده و بابايي عاشقانه دوستون دارند ماهه من من واقعا به اين جمله ايمان اوردم كه وقتي نوزادم به دنيا اومد انگار تكه قلبم از تنم خارج شده و بيرون...
13 دی 1391

12/12/2012

اقا طاهاي من ٢٢ اذر ماه ساعت ١٢ شب در بیمارستان اتیه با قد ٥١ و وزن ٢٦٥٠ گرم به دنيا امد و خدا نور و برق اميد رو به زندگي من و بابایی بخشيد.     ...
9 دی 1391

دنياي ١٦ روزه مامان و بابا

واي كه ناب ترين لحظه دنياست وقتي با همه بي خوابي شبانه، صبح چشمامو باز ميكنم و صورت مثل ماه پسرم رو ميبينم كه كنارم اروم خوابيده. اقا طاهاي من، شما اروم بخوابيد چون من و بابايي تا وقتي زنده ايم حمايتتون ميكنيم .     ...
9 دی 1391