طاهاطاها، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دنیای شیرین مامان و بابا

......

سلام به دوستانم ممنونم كه نگران من بوديد الان تقريبا ٢ ماه كه خدا مامان فريده رو از ما گرفته و من ......
22 مهر 1392

5 ماهگی اقا طاهای من

سلام نفسم امروز بابت همه داشته ها و نداشته هایم خدا رو شکر میکنم از وقتی شما وارد زندگی ما شدید حال مامانی فریده خیلی بهتره و امروز جواب ازمایشش خوب بود و من کلی خوشحالم نی نی من برای سلامتی مامانی دعا کن مامانی به من میگه تا حالا تو عمرم عاشق نشده بودم ولی الان عاشق اقا طاها هستم شما نه فقط دنیای مامان و باباتون هستید بلکه امید زندگی مامان فریده هم شدید و خدارو شکر که شما رو به ما داد 11 اردیبهشت سال گذشته من فهمیدم که خدا شما رو به من داده و 1 سال گذشت خدایا شکرت این روزا تلاش میکنید که بچرخید و ما کلی ذوق میکنم کلی قدتون بلند شده خدایا شکرتتتتتتت   ...
14 ارديبهشت 1392

دنیای 4 ماه و 10 روزه مامان و بابا(2 اردیبهشت 1392)

سلام نفس مامان امروز خوشحالم چون دو شبه که شما بدون گریه میخوابید خیلی اروم و راحت الهی ذورتون بگردم اقا طاهای من دنیای منی وقتی با کلی ذوق رو پاهاتون می ایستد دنیای منی وقتی قهقهه میزنی و می خندی دنیای منی وقتی نسبت به اسباب بازی هاتون علاقه نشون میدید وای دنیای من این روز ها نفسم به نفستون وصل شده وقتی از خونه بیرون میرم همه فکرو ذهنم پیش شما و خونست  
2 ارديبهشت 1392

100 روزگی اقا طاهای مامان

سلام دردونه مامان و بابا امسال عيد با وجود شما براي ما رنگ ديگه اي داشت چون حضور شما دنياي من و بابايي رو متحول كرده امسال نه خونه تكوني درست حسابي كرديم نه خريد درست حسابي رفتيم چون نميخواستيم شما اذيت بشيد ولي دو دست لباس براتون از دبنهامز كرفتم كه ماه بود كه هر كس شما رو ميديد كلي قربون صدقه تون ميرفت الهي مامان دورتون بگرده اين روز ها وزن شما حدود ٥٧٠٠ گرم هست و جديدا با سي دي هاي بيبي انشتين كلي سرگرم ميشيد و قراره مثل انشتين يه كشف زير اب انجام بديد اخه از اب بازي خيلي خوشتون مياد ماه من و روز ٢ فروردين تولد ١٠٠ روزگي شما بود  
10 فروردين 1392

سه ماهگي اقا طاهاي من

سلام نفس مامان اين روزها كم مينويسم چون شما وقت هيچ كاري براي مامان نذاشتيد نفس مامان از اين ماه براتون ميگم اول اينكه شما رو برديم اتليه سها و ٥ تا عكس ماه ازتون گرفتيم دوم اينكه شما رو برديم پيش دكتر نريمان و وزنتون کردند و ٥٧٠٠ گرم بوديد خدا رو ١٠٠٠ مرتبه شكر قد شما ٥٧.٦ سانتي متر بود و كلي مامان خوشحال شد اين روزها ٢٠٠ سي سي از شير مامان و بقيه شير خشك اپتاميل مي خوريد اين روز ها صبح ها كه از لالا بيدار ميشيد اول كلي با خودتون بازي ميكنيد بعد كه خسته شديد صدا در مياريد تا مامان هم بيدار بشه و با شما بازي كنه اين روزها رو تاب برقی روبروي تلويزيون ميشينيد و به كارتوني كه براتون خريدم نگاه ميكنيد و ميخنديد اين روزها كتاب...
21 اسفند 1391

ختنه طاهاي من

سلام عمر و جون مامان امروز ٥ بهمن ١٣٩١ و ما شمارو برديم براي ختنه هميشه به اين فكر ميكردم كه اگه يه پزشك ختنه رو رد كنه من هم ازش تبعيت ميكنم و شماروختنه نمي كنم تا بزرگ بشيد و باخواستهخودتون اين كارو انجام بديد ولي ظاهرا همه دكتر ها تاييد ميكنند و طبق رسوم خانوادگي من بايد اين كارو بر خلاف ميلم انجام بدم پر از اضطراب بودم و شب قبل خوابم نبرد شما رو صبح زود برديم بيمارستان و تنهايي رفتيد تو اتاق عمل ووقتي صداي گريه شما ميومد انگار چاقو تو قلبم فرو ميكردند و بعد از ١٠ دقيقه شمارو تحويل دادند و از بس گريه كرده بوديد چشماتون پف كرده بود و تو ماشين هم كلي ناله كرديد بعد از ختنه رفتيم خونه مامان مريم و تا دوروزاونجا بوديم كلي ...
28 بهمن 1391